به مناسبت گرامیداشت روز معلم منتشر می‌شود
«یک روز که امتحان فلسفه داشتیم و در باغی بودیم، بمباران ایوان دوباره شروع شد در حالی‌که ما فقط چند سوال اول را جواب داده بودیم. بچه‌ها برای حفظ جانشان جلسه را ترک کردند اما من ماندم و تمام سوالات را جواب دادم. نمره‌ای که من در آن درس کسب کردم ۷۵/۱۹ بود. آن سال شاگرد اول مدرسه شدم و مدیر مدرسه آقای الماس جمشیدی‌زاده به من یک هدیه هم داد.» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد به مناسبت روز معلم با یکی از معلمان موفق ایثارگر شهر ایلام است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ محمود حیدری‌زادی از سال ۱۳۶۴ تا به حال در آموزش و پرورش خدمت می‌کند. علاقه او به شغل پرافتخار معلمی باعث شده است که از پا ننشیند و جهاد در سنگر تعلیم و تربیت را به بازنشستگی و خانه‌نشینی ترجیح دهد. وی طی حضورش در جبهه چندین بار مجروح شده است. حیدری‌زادی امسال روز معلم با تعدادی از همکارانش عازم دیدار با رهبر است.

حضور در جبهه از افتخارات من بود

محمود حیدری‌زادی در ابتدای کلامش ضمن بزرگداشت نام و یاد معلم شهید مرتضی مطهری و ارج نهادن به مقام شامخ معلمان در خصوص نحوه ورود و حضورش در جبهه بیان داشت: من در طی سه اعزام به جبهه رفتم. ابتدا سال ۱۳۶۴ به عنوان نیروی پشتیبانی در عملیات فاو حضور داشتم. در سال ۱۳۶۵ باز هم به عنوان نیروی پشتیبانی در عملیات کربلای ۱ شرکت کردم. این عملیات که تمام شد به شیخ‌صالح و شاخ‌شمیران اعزام شدم. در عملیات شاخ شمیران تعدادی از همرزمانم از جمله دو پسر عمویم به نام‌های رضا حیدری‌زادی و محمدرضا صالحان و یکی از همسایه‌ها به نام سعداله پدرام‌فر به شهادت رسیدند. حضور در جبهه یکی از توفیقاتی بود که خداوند نصیب من کرد و به آن افتخار می‌کنم.

از دوران کودکی دوست داشتم معلم شوم

معلمی شغل انبیا است. معلم می‌سوزد و نور می‌دهد. معلم نمایانگر راه راست به دانش‌آموزان است. حیدری‌زادی معلمی را یک افتخار می‌داند که نصیب هرکسی نمی‌شود. او در ادامه به سال‌های دور بازگشت و گفت: از همان دوران کودکی به معلمی علاقه داشتم. در دوران دبیرستان برای دستیابی به این شغل مصمم‌تر شدم. زیاد درس می‌خواندم. تمام تلاشم را می‌کردم که به خواسته‌ام برسم. تا سال سوم دبیرستان در زنجیره علیا و مدرسه شهید مطهری درس خواندم. برای سال چهارم به سرابله آمدم و در دبیرستان انقلاب اسلامی به تحصیلاتم ادامه دادم و دیپلم اقتصاد اجتماعی گرفتم. به شوق کسب تحصیل مسیر طولانی روستای زنجیره علیا تا سرابله را هر روز پیاده طی می‌کردم. عشق به تحصیل و یادگیری بیشتر مشکلات را برای من کمرنگ می‌کرد.


برای رسیدن به هدفم از جان مایه گذاشتم

دست پیدا کردن به هدف یکی از مواردی است که افراد برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی و تلاش می‌کنند. حیدری‌زادی عامل موفقیت خود را تلاش مستمر می‌داند. وی در این باره افزود: خرداد سال ۱۳۶۴ در حوزه امتحانی شهر ایوان حضور پیدا کردم. همان روز دشمن بمب‌های زیادی را روی سر مردم بی‌گناه این شهر خالی کرد. ما در آن مقطع برای اینکه به خانه نرویم و مسیر زیادی را طی نکنیم، با تعدادی از بچه‌های روستا در مدرسه ساکن شده بودیم. خودمان غذا درست می‌کردیم و با جدیت درس می‌خواندیم. تمام فکر و ذهنم موفقیت در دروس و ادامه تحصیل بود اما آن روز وقتی به پیکر سوخته و پاره پاره شده شهدای ایوان مواجه شدیم، نفرت از حزب بعث و گرفتن تقاص خون شهدای ایوان در فکر و روحمان ریشه زد. خانواده‌ها ترسیده بودند، به همین خاطر ما را به خانه برگرداندند و برای ادامه امتحانات مجبور بودیم هر روز مسیر طولانی خانه به مدرسه را طی کنیم. به خاطر بمباران‌های مکرر مسئولین آموزش و پرورش استان تصمیم گرفتند امتحانات را در شهر برگزار نکنند و در باغ‌های اطراف شهر ایوان این مهم انجام شود.
وی ادامه داد: یک روز که امتحان فلسفه داشتیم و در باغی بودیم، بمباران ایوان دوباره شروع شد در حالی‌که ما فقط چند سوال اول را جواب داده بودیم. بچه‌ها برای حفظ جانشان جلسه را ترک کردند اما من ماندم و تمام سوالات را جواب دادم. نمره‌ای که من در آن درس کسب کردم ۷۵/۱۹ بود. آن سال شاگرد اول مدرسه شدم و مدیر مدرسه آقای الماس جمشیدی‌زاده به من یک هدیه هم داد.

پشتکار باعث موفقیت است

معلم فداکار آقای حیدری زادی در خصوص مشکلات دانش‌آموزان در دوران جنگ تحمیلی بیان داشت: هواپیما‌های حزب بعث هر بار بر فراز آسمان ایلام پیدا می‌شدند و شهر‌ها و روستا‌ها و حتی مناطق کوهستانی را بمباران می‌کردند. با وجود مشکلات عدیده‌ای که در آن سال‌ها برای ادامه تحصیل وجود داشت، دانش‌آموزان با جدیت سر کلاس حاضر می‌شدند و معلمان فداکار از جان گذشته به محض تعطیلی مدارس به جبهه می‌رفتند. تعداد زیادی از دانش آموزان هم همینطور. آن‌ها هیچوقت سنگر غیرت و مردانگی را خالی نگذاشتند. همت و ایثار آنان غیرقابل توصیف بود. دانش‌آموزانی که پشتکار داشتند در دانشگاه‌ها پذیرفته شدند و باب تازه‌ای در زندگی‌شان باز شد.

در دانشگاه پذیرفته شدم

حضور دانشجویان در جبهه باعث دلگرمی سایر رزمندگان می‌شد. حیدری‌زادی تصریح کرد: سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری شرکت کردم و در دانشگاه تربیت معلم شهید باهنر تهران پذیرفته شدم. چهارم اسفندماه ۱۳۶۴ بنا به ضرورت و حضور در جهاد اسلامی و دفاع از وطن عزیزم از دانشگاه به جبهه اعزام شدم. با قطار از تهران به جنوب رفتم. هشتصد نفر از دانشجویان دیگر که غیرتشان اجازه نمی‌داد دشمن را در نزدیکی خاک مقدس کشورمان ببینند در جبهه حضور پیدا کردند. من در جنوب، کنار رودخانه اروندرود به عنوان نیروی پشتیبانی عملیات والفجر ۸ یا نبرد اول فاو مستقر شدم. عملیات قبلاً شروع شده بود و ما از طرف قرارگاه صراط مستقیم برای پشتیبانی از ادامه عملیات اعزام شده بودیم. خانواده‌ام خبر نداشتند به جبهه رفته‌ام، چون وسایل ارتباطی نداشتیم.

دوست دیرینه‌ام به دیدار حق شتافت

وی تعریف کرد: از روستای ما حسن صادقی و شریف‌زادی هم در آن دانشگاه درس می‌خواندند. شریف زادی نتوانست در عملیات حضور پیدا کند و اواخر اسفند که دانشگاه تعطیل شد به روستا برگشته بود و اهل خانه از طریق او فهمیدند که من و صادقی در جبهه هستیم. دو ماه ماندیم و دوباره برگشتیم به دانشگاه. مسئولین دانشگاه یک هفته به ما مرخصی دادند برگشتیم روستا، در آنجا فهمیدم که دوست عزیز، هم‌کلاسی و هم ولایتی غیورم لطفعلی مرادحاصلی به شهادت رسیده است. من دوازده سال با او سر یک کلاس نشسته بودم، غم فقدان او سخت بود هر چند او زیباترین مرگ نصیبش شده و به دیدار حق رفته بود، اما نبودش برای ما سخت و غیرقابل تحمل بود. او در دانشگاه شهید اشرفی اصفهانی کرمانشاه دانشجو بود که همزمان با اعزام ما با تعدادی از روحانیون روستای خودمان به جبهه کردستان رفته بود تا در عملیات والفجر ۹ شرکت کنند. در آن عملیات از اهالی روستا دو طلبه به نام‌های عمران احمدی و جواد فرح‌افزا اسیر و مرادحاصلی هم در هشتم فروردین ۱۳۶۵ به شهادت رسیده بود.

در جبهه مهران حضور پیدا کردم

شهر مهران یکی از شهر‌های مهم مرزی است که دشمن از دیرباز چشم طمع به آن دوخته بود. در طی جنگ تحمیلی این شهر چندین بار به تصرف دشمن درآمد، اما هربار دوباره توسط رزمندگان اسلام پس گرفته می‌شد. حیدری‌زاده در این مورد بیان داشت: کمتر از یک ماه بود که جبهه جنوب برگشته بودیم. خرداد سال ۱۳۶۵ بود و امتحانات ترم دوم دانشگاه شروع شده بودند خبر آوردند که مهران دوباره اشغال شده ما درس و دانشگاه را رها کردیم و به مهران رفتیم. اشغال مهران توسط دشمن برای ما قابل تحمل نبود و سرانجام توسط رزمندگان اسلام پس گرفته شد.

من و پنج برادرم همزمان در جبهه بودیم

مردم غیور ایلام حضور در جبهه را تکلیف شرعی خود می‌دانستند. آن‌ها با وجود بمباران‌های مکرر ایلام خانه و خانواده خود را که آواره بودند جا گذاشته و به جبهه می‌رفتند. حیدری‌زادی تعریف کرد: من هشت برادر دارم. در همان روز‌ها پنج نفر از برادرانم در جبهه بودند. برادرم محمد به عنوان نیروی بهداری و امدادگر به جبهه رفت. برادر دومم مصیب به صورت داوطلبانه هشت سال در جبهه و خط مقدم ماند. برادر سومم مسلم سرباز تیپ هوابرد شیراز به فرماندهی صیاد شیرازی بود که در عملیات مسلم‌بن عقیل و چند عملیات دیگر هم حضور داشت. برادر چهارمم اسداله حیدری به عنوان طلبه به صورت تبلیغی و رزمی در جبهه بود. پنجمین برادرم احمد عشق جبهه بود با اینکه سن زیادی نداشت، ولی رفت جبهه. سه برادر دیگرم که یک جفت دوقلو و یک ته تغاری متولد ۱۳۵۵ بودند که فعلاً سنشان به جبهه نمی‌خورد. دوقلو‌ها اواخر جنگ یعنی سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد شرکت کردند.

آغاز به کارم در یک مدرسه روستایی بود

یکی از نکات قوت در جنگ تحمیلی در استان ایلام این بود که مردم این استان هیچوقت شهر و روستای خود را ترک نکردند آن‌ها ماندند و با مشکلاتی که نتیجه جنگ بود دست و پنجه نرم کردند. حیدری‌زادی خاطرنشان کرد: هشت سال جنگ تحمیلی پر از خاطره و تجربه است. مردم ایلام با اینکه می‌توانستند شهر را ترک کنند و به شهر‌های دورتر از مرز و جنگ پناه ببرند، اما این کار را نکردند و در آن شرایط سخت فرزندان خود را به مدرسه می‌فرستادند. سال ۱۳۶۶ در مدرسه شبانه‌روزی مقطع راهنمایی در روستای زیرتنگ بیجنوند نزدیک شهر شیروان به عنوان معلم شروع به کار کردم. پدرم مرد دانا و بزرگی بود معتقد بود که پسر باید هم زود زن بگیرد و هم سریع‌تر مستقل شود به همین خاطر در همان سال به من پیشنهاد ازدواج داد. من با دخترعموی خودم ازدواج کردم. خدا را شکر زندگی خوب و آرامی دارم. سه فرزند موفق حاصل این زندگی است.

به گردان ۵۰۴ اعزام شدم

وی ادامه داد: شانزده روز از مراسم عروسی نگذشته بود که داوطلبانه به گردان ۵۰۴ ابوذر در مهران رفتم. فرمانده ما محمد قبادیان شنیده بود که من به تازگی ازدواج کرده‌ام. دو روز به من مرخصی داد و گفت: برو سری به همسرت بزن. در همان دو روز مرخصی پسرعموی فرمانده قبادیان به شهادت رسیده بود در مراسم فاتحه‌خوانی او هم شرکت کردم و بعد به جبهه برگشتم. در همان روز‌ها بر اثر اصابت ترکش مجروح شدم. اقوام و خانواده‌ام فکر کرده بودند من شهید شده‌ام. خبر به مادرم رسیده بود و او در جواب راوی خبر گفته بود که هشت پسر دیگرم هم فدای امام.

شغلم را دوست دارم و از آن لذت می‌برم

معلم سنبل مهر و فداکاری است او برای موفقیت دانش‌آموزانش هیچ‌وقت کم نمی‌گذارد. حیدری‌زادی در خصوص افزود: بعد از مدرسه شبانه‌روزی به عنوان دبیر راهنمایی در مدرسه سرابله و آسمان‌آباد به خدمتم ادامه دادم. برای دانش‌آموزان از جان و دل مایه می‌گذاشتم. آن‌ها را همانند فرزندانم دوست داشتم. من دبیر دینی و عربی بودم، ولی چون معلم کم بود گاهی اوقات دروسی همچون حرفه‌و فن و جغرافیا و تاریخ به من سپرده می‌شد و همزمان در چندین مدرسه مختلف هم تدریس می‌کردم. سال ۱۳۹۰ دخترم در مدرسه تیزهوشان فرزانگان قبول شد و از زنجیره به ایلام مهاجرت کردم. در حال حاضر در شش مدرسه مختلف دولتی و غیردولتی خدمت می‌کنم. سال ۱۳۹۴ بازنشسته شدم، اما درخواست‌های زیادی از طرف مدیران برای تدریس داشتم با توجه به اصرار همکاران و علاقه خودم به تدریس و حاضر شدن در جمع دانش‌آموزان دوباره به مدارس و سر کار برگشتم. دوری از آن فضا اصلاً برایم قابل تحمل نبود.

معلم باید عاشق کارش باشد

حیدری‌زادی معتقد است که یک معلم تا عاشق شغلش نباشد نمی‌تواند در حرفه‌اش موفق شود وی در این خصوص تأکید کرد: هر معلمی در درجه اول باید به این شغل شریف علاقه داشته باشد و به آن عشق بورزد. در این صورت تمام کار‌ها و مشکلات آن به آسانی حل شده و مانعی در سر راه خود نمی‌بیند. در غیر این صورت معلم نمی‌تواند به‌راحتی از پس مشکلات و محدودیت‌های پیش آمده آن برآید.

معلم خلاق موفق است

وی ادامه داد: معلم نباید فقط به محتوای کتب تاکید و تکیه کند بلکه باید همیشه در جهت غنی ساختن و کامل نمودن این محتوا بکوشد و خودش جهت پر بار نمودن آموزش و یادگیری از دانسته‌ها و اطلاعات خودش هم به طور موثر و مفید استفاده کند.

توجه به تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان فراموش نشود

حیدری‌زادی افزود: خداوند در آفرینش انسان‌ها نیز یکسان عمل نکرده و انسان‌ها با استعدادها، توانایی‌ها و خصوصیات متفاوتی آفریده شده‌اند. معلم نیز در امر آموزش و یادگیری دانش آموزان باید به این مسئله بسیار اهمیت داده و از تک تک دانش آموزان به تناسب استعداد و توانایی آن‌ها کار و نتیجه بخواهد.

تعامل معلم با دانش آموزان تدریس را اثربخش می‌کند

حیدری‌زادی اذعان داشت: معلم باید ارتباط خوب و موثری با دانش آموزان والدین و همچنین همکاران داشته باشد این کار باعث می‌شود که معلمان با یکدیگر همفکری کنند و از دانسته‌ها و روش‌های آموزشی یکدیگر بهره‌مند شوند. با اولیاء هم در جریان مسائل و مشکلات یکدیگر قرار گیرند و با همکاری یکدیگر امر تعلیم و تربیت را پیش ببرند. به دانش آموزان نزدیک شود تا همدیگر را بفهمند و دانش آموز بیشتر می‌فهمد که چگونه عمل کند.

بین دانش‌آموزان تفاوت قائل نشویم

معلم باید در ارتباط و امر یادگیری دانش آموزان به طور یکسان عمل کند. حیدری‌زادی در این خصوص گفت: هیچ مسئله‌ای نباید باعث تفاوت گذاشتن بین دانش آموزان شود. در صحبت کردن، توجه کردن، اهمیت دادن، مسئولیت دادن، تشویق کردن و حتی نگاه کردن باید کاملاً به طور یکسان عمل کند. معلم باید خیلی مراقب باشد، چون دانش آموزان خیلی حساس هستند و تفاوت‌های آگاهانه و ناآگاهانه معلم را زود می‌فهمند، و باعث رنجش خاطرشان شده و در اعتماد به معلم دچار شبهه می‌شود.

مقایسه دانش آموزان با یکدیگر اشتباه است

حیدری‌زادی تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان را امری بدیهی دانست و تأکید کرد: با توجه به تفاوت‌های فردی دانش آموزان آن‌ها باید با خودشان مقایسه شوند یعنی در پیشرفت تحصیلی و رشد وی باید با وضعیت قبلی مقایسه شوند نه دانش آموزان دیگر. این یک امر بسیار مهم و از راهکار‌های پیشرفت یک معلم در امر کلاس‌داری است همچنین معلم باید به روز باشد یعنی مرتب در جریان تحولات و تغییرات آموزشی و روش‌های بازدهی یادگیری قرار گیرد و فقط به نکات اشاره شده در کتب اکتفا نکند و حتی می‌تواند در جریان کار‌ها و روش‌های آموزشی کشور‌های پیشرفته نیز قرار گرفته و الگو بگیرد.



معلم باید تعادل بین کار و زندگی‌اش برقرار کند

محمود حیدری زادی معلم نمونه، ایثارگر و جانباز جنگ تحمیلی در آخر کلامش خاطرنشان کرد: معلمی موفق است و می‌توانیم بگوییم از هر لحاظ دارای شایستگی است که بتواند بین کار و زندگی و امور مربوط به خانواده‌اش تعامل و تعادل برقرار کند. تدریس کار آسانی نیست. شغل معلمی شغلی خوب و آبرومندی است. یک معلم خوب هم به امور خانه می‌رسد هم به مدرسه. من معتقدم یک معلم همانطوری که در مدرسه فعال است و برای دانش‌آموزان وقت و مایه می‌گذارد برای خانواده‌اش هم باید همین‌طور باشد. من خودم در امور منزل به همسرم و فرزندانم کمک می‌کنم.

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده